رهی نمانده...
چارتاریها سلام.لطفاً نظرتون رو در رابطه با قراردادن پست های حمایت از
تیم ملی فوتبال و والیبال یا عدم انتشاراین پستها رو برام توی قسمت نظرات قرار بدید.
ضمناً از آمار فوق العاده نظراتتون در رابطه با کنسرت چار تار ممنونم.
تا حالا براتون نزدیک به 80 پست به اشتراک گذاشتم ولی این یکی دیگه خیلی ویژه هستش.
چند کلمه از آرمان گرشاسبی خوانده توانا گروه چارتار در رابطه حسش به کلمه: چا ر تا ر :
" چارتار " پرسه ی آوایی است به امیدِ هیچ ،
سرگذشتِ لحظه هایی شبیه به هم .
از ترس گرفته تا امید .
از شک گرفته تا باور .
( باوری که کم سراغی از ما گرفت )
طنینی و آوازی ... شعری و شعوری ... رقصی و عبوری .
اول هر ترانه زاده می شویم و آخرش زاینده .
چند وقتی هست این شده رسم ما ...
" پیدا شدن " .
باسلام.
یه ماهی هست وبمون راه افتاده و هر روز هم بروز میشه.
می خواستم همینجا از همه چارتار یها تشکر کنم چون تو یک ماه بالای 3600 بار بازدید و بیشتر از 3350 نفر بازدیدکننده واسه
منِ تازه کار آمار خوبیه.
دست همه ی آن هایی هم که با نظراتشون من را راهنمایی کردن درد نکنه!
در تاریخ 93/2/11 گروه چارتار در بیمارستان محک تهران کنسرتی برگزار کرده و تمامی هزينههای برگزاری این برنامه با حمایت مالی شرکت سپنتا تامین شد و با حضور و مشارکت یاوران تمامي عواید این کنسرت صرف ارائه خدمات درمانی و رفاهی به کودکان مبتلا به سرطان خواهد شد.
عکس های این کنسرت بصورت اختصاصی از همین جا قابل دانلود است.
تنها در صورت ذکر آدرس ما«chaartaar.lxb.ir»کپی برداری بلامانع است.
«هر گوشهای از شور آواز من پیدا می شود قصیده ی تو» و به این بیت که می رسد همراهی مردم کم کم شروع می شود:
«ایمان من در حلقهی هندسهی اندام توست»
از همان اول صدای خواننده کوک است و قطعه با استقبال شنوندگان مواجه می شود. بعد از پایان این قطعه نوازنده کمانچه می رود و گرشاسبی به نمایندگی از گروه با تماشاگران سلام می کند و خوش آمد می گوید و بعد قطعه بعدی را شروع می کنند که از همان اول با همراهی تماشاگران همراه می شود:
«تنها تویی تو که می تپی به نبض این رهایی/ تو فارغ از وفور سایه هایی» به «آشوبم، آرامشم تویی» که می رسد، تمام سالن آن را فریاد می زنند. ارکستر کوچک اما خوب است. بی نظیر است این آرش مقدم که تاثیر حضورش در ارکستر به عنوان نوازنده مهمان کاملا مشهود است.
«بگذارم بگویم که از سراب این و آن بریدم/ من از عطش ترانه آفریدم» را فقط مردم می خوانند و گرشاسبی هم به صدای آنها گوش می دهد.
قطعه بعدی «مرا به خاطرت نگهدار» است که ظاهزا محبوب ترین قطعه چارتار است چون اولین نت از اورتور آهنگ که به صدا در می آید تماشاگران به وجو می آیند.
«نداری خبر زحال من نداری/که دل به جاده می سپاری/ خبر ندارد این شب تار/ مرا به خاطرت نگه دار»...
جواب دندان شکن طرفداران چارتار به نقد اشتباه
قسمت اول
در سایت موسیقی ما خانم سمیه قاضی زاده چنین نوشته اند:
1- اول اینکه به سختی میتوان نام «ترانه» را روی متن قطعات «باران تویی» گذاشت؛ چراکه در نوع خود تکستهای آلبوم، بیشتر اشعاری هستند تا اندازهای زیبا که ترجیحاً آنها را باید روی کاغذ خواند یا در حالت عادی بعد از 10-15 بار شنیدن یک قطعه، شعر روان شدهاش را بتوان دنبال کرد. اشعاری که واقعاً نمیتوان نام «ترانه» را به عنوان شعری سهل که برای خوانده شدن سروده شده را روی آن گذاشت. از سویی اشتباهات فاحش کلامی، وزنی و... در تمامی ترانهها خودنمایی میکند. انگار که شاعر محترم برای رساندن مفهوم و در عین حال رعایت وزن و قافیه به ناچار هر واژهای که به دستش رسیده را استفاده کرده. اشاره میکنم تنها به ابیاتی از ترانهها. مثلاً این بیت ترجیعبند:
«آشوبم، آرامشم تویی/ به هر ترانهای سر میکشم تویی/ سحر اضافه کن به فهم آسمانم»
مصراع اول عالی است، هم روان است و هم زیباست. اما تا آدم میآید با آن گرم شود، یک مصراع سخت به دنبالاش میآید که اصلاً به این راحتیها نه میشود از بَرش کرد و با خواننده همخوانیاش کرد و نه حتی میتوان به راحتی آن را فهمید. نکته ترانهسرایی چارتاریها هم همینجاست. اینکه شاید «احسان حائری» به عنوان ترانهسرا کمتر به مخاطبانشان فکر کرده یا درستتر بگویم تا نیمه راه به آنها اندیشیده، مثل راحتی همین ابیات که مصرعهای اول رواناند اما دومیها ناگهان ترمز را میکشند و این همراهی ناتمام میماند.
یا:«از آسمانم ماتم ببارد/ هراس بی تو ماندنم ادامه دارد/ ببین نویسم ترانه بی تو/ چگونه پر کشد خیال واژه بی تو»
ناگفته پیداست که هر دو بیت سراسر اشکالات دستوری و زمانی و شعری دارند. شاعر ناگزیر در بیت اول به جای «میبارد» که مشکل وزنی پیدا میکرده از «ببارد» استفاده کرده و در بیت دوم از کلمه «نویسم» که واژهای است اصولاً متعلق به ادبیات کهن و نه ترانهای که در آن از کلماتی چون «واژه»، «ترانه» و «بی تو» استفاده شده است. اما باز از آنجا که ترانهسرای ما نمیتوانسته از کلمه «مینویسم» استفاده کند، به اختیار «می» را حذف کرده و نتیجه این شده که میبینید.
این بیت را هم ببینید:
«مینوشم از چشمان تو، جرعه به جرعه شعر نو/ حافظهی دستان من، پر شده از دامان تو»
مصراع اول بسیار زیباست و تعبیر بسیار شاعرانه و نویی دارد، اما مصراع دوم کلاً یعنی چه؟ معنی اینکه حافظه دستان کسی از دامان کسی دیگر پر شود چیست؟
حال جواب مردم را به این خانم بشنوید:
آرمان گرشاسبی در گفت و گو با سایت موسیقی ما میگوید:«یک دوستی قدیمیای من و آرش داشتیم و همینطور من و احسان. از طرفی آرش هم با آیین دوست بود. آرش ساز میزد و من هم آواز کار میکردم، ولی آرش از این موضوع بیخبر بود. یک روز خیلی اتفاقی آرش ساز زد و من هم خواندم. آرش که از تمرینهای من بیخبر بود، گفت تو چقدر خوب میخوانی، صبر کن به تو خبر میدهم. نمیدانستم چه تصمیمی دارد.بعد هم آرش یک ملودی سنتی ساخت و آیین هم آن را الکترونیک تنظیم کرد. بعد یک روز با من تماس گرفت و قرار گذاشتیم و موسیقی را برای من پخش کرد و گفت برای تکمیل کار به یک شاعر نیاز داریم، کسی را سراغ نداری؟ من هم احسان را معرفی کردم، احسان پذیرفت و روی ملودی، ترانهای نوشت و وقتی هر چهار نفر روی شعر توافق کردیم، من هم آن قطعه را خواندم. آنجا بود که دیدیم پکیج خوبی از کار درآمده و بدون اینکه حرفی بزنیم، کار روی قطعه دوم را شروع کردیم.»
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 87
بازدید کل : 774
تعداد مطالب : 201
تعداد نظرات : 193
تعداد آنلاین : 1